سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر آوندى بدانچه در آن نهند تنگ شود جز آوند دانش که هر چه در آن نهند فراختر گردد . [نهج البلاغه]
پیوند دوستان
 

بیا فور مدیا
اریان 2233
موزیک هان
ستاره
ارسلان
ایوان باند
بهنام بانی
شادونه
لاوین
تاب ناز
نگین تک
تنهایی
ناز وب
جوان تو موزیک
دلنا
ناز گل
پارسی ناز
موزیک وان
آمازیگ
بیوگرافی ماکان باند
حمید هیراد
حمید هیراد
دانلود آهنگ غمگین
نازدونه
ناز گل
فان جدید
پونک
فان دون
دوستی ها
بروز ی ها
دانسته ها
عکس روز
قهر
نار دونه
رد گذر
ناز فان
تخفیفان
می فان
نگاه من
پردیس
ساتان
دبیر
پارسی دون
آموزگار
جدیدترین ها
تاپ ناز
آریانیا
تدبیر
برترین ها
نیاز
جهان موزیک
مدیا تک
سخا موزیک
استار گیم
رز ناز
زیبا تک
پوربابا
یاسل
چاپ تک
کلبه تک
دانلود آهنگ مذهبی
دیس لاو
فول آلبوم حامد همایون
روزگار
ارس ناز
بازاری
بازی ها
سایبان
نیاز ها
تک وب
فارس تک
بی قراری
پانی تک
صیاد شب
سخا موزیک
دنیای زیبا
موزیک به روز
بیا فور موزیک
فرشته ها
پاپ موزیک
شهر جم
دلداده ها
ندونسته
دانسته
خودرو
بیاتو تقریح
دیار موزیک
پارافیل
پارچه تک
نمکستان
ماکان باند
ماکان باند
مهدی جهانی
مهراب
هوروش باند
دانلود فیلم ایرانی
نمونه سوال
فراز چت
پارسی وان
ایران ترانه
ای فیلم
لاین موی
طرفداری
شادترین
برتر روز
اصلاح
خبر روز
صدا موزیک
تک موزیک
پاییزان
نوشته ها
فایل جدید
انلاین یار
وب تیک
بیا تو مدیا
ناوال 98
دانلود آهنگ خارجی
دانلود آهنگ ترکی
دانلود آهنگ کردی
دانلود آهنگ ایرانی
دانلود تک آهنگ
دانلود آلبوم
دانلود آهنگ جدید دانلود آهنگ محسن لرستانی لینک مستقیم ماکان بند دیسلاو مهراب تی ام بکس موزیک ایرانی دانلود آهنگ دانلود موزیک ویدیو دانلود آهنگ کردی دانلود آلبوم ریمیکس دانلود آهنگ کودکانه دانلود آهنگ دیس لاو دانلود آهنگ میلاد راستاد دیس لاو

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :152
بازدید دیروز :1
کل بازدید :76616
تعداد کل یاداشته ها : 236
103/9/10
7:54 ع

داستان زیبا و آموزنده ی لبخند زیبا


 

  • داستان زیبا و آموزنده ی لبخند زیبا

    در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود .

    هیچکس نمی دانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد .

    او دارای صورتی زشت و کریه المنظر بود .

    شاید به خاطر همین خصوصیت هیچکس به سراغش نمی آمد

    و از او وحشت داشتند ، کودکان از او دوری می جستند

    و مردم از او کناره گیری می کردند

    قیافه ی زننده و زشت پیرمرد مانع از این بود که کسی او را دوست داشته باشد

    و بتواند ساعتی او را تحمل نماید. علاوه بر این ، زشتی صورت پیرمرد باعث تغییر

    اخلاق او نیز شده بود.او که همه را گریزان از خود می دید دچار نوعی ناراحتی روحی شد

    که می توان آن را به مالیخولیا تشبیه نمود همانطور که دیگران از او می گریختند

    او هم طاقت معاشرت با دیگران را نداشت

    و با آنها پرخاشگری می نمود و مردم را از خود دور می کرد .

    سالها این وضع ادامه یافت تا اینکه یک روز همسایگان جدیدی در نزدیکی پیرمرد سکنی گزیدند آنها خانواده ی خوشبختی بودند که دختر جوان و زیبایی داشتند.یک روز دخترک که از ماجرای پیرمرد آگاهی نداشت از کنار خانه ی او گذشت اتفاقا همزمان با عبور او از کنار خانه ، پیرمرد هم بیرون آمد و دیدگان دخترک با وی برخورد نمود. اما ناگهان اتفاق تازه ای رخ داد پیرمرد با کمال تعجب مشاهده کرد که دخترک بر خلاف سایر مردم با دیدن صورت او احساس انزجار نکرد و به جای اینکه متنفر شده و از آنجا بگریزد به او لبخند زد .

    لبخند زیبای دخترک همچون گلی بر روی زشت پیرمرد نشست.آن دو بدون اینکه کلمه ای با هم سخن بگویند به دنبال کار خویش رفتند.همین لبخند دخترک در روحیه ی پیرمرد تاثیر بسزایی داشت . او هر روز انتظار دیدن او و لبخند زیبایش را می کشید.دخترک هر بار که پیرمرد را می دید ، شدت علاقه ی وی را به خویش در می یافت و با حرکات کودکانه ی خود سعی در جلب محبت او داشت .

    چند ماهی این ماجرا ادامه داشت تا اینکه دخترک دیگر پیرمرد را ندید. یک روز پستچی نامه ای به منزل آنها آورد و پدر دخترک نامه را دریافت کرد. وصیت نامه ی پیرمرد همسایه بود که همه ی ثروتش را به دختر او بخشیده بود .

    پاپیروس


    منبع : وب سایت نیک صالحی